تو شیر شرزه‌ای از بیشه‌ات برون شده‌ای
چنین که رهسپر وادی جنون شده‌ای
تو کیستی؟ یل ام البنین! گل خونین!
سر بریده خورشید غرق خون شده‌ای
سر تو را به سر نی زدند مثل حسین؟ع؟
چه اعتبار و چه حیثیت فزون شده‌ای
نماد غیرت ایران! سیاوش ایمان!
شکیب زینبی و صبر آزمون شده‌ای
کدام منطق و شعر از تو می‌تواند گفت؟
هزار بغض مزامیر ارغنون شده‌ای
به نام رایت توحید هرزه می‌لافد
سیاه بیرق پوسیده‌  نگون شده‌ای
سر تو را به طبق می‌برد به نزد یزید
گناه زاد هوس باره‌ زبون شده‌ای
ستاره دور سرت گریه می‌کند هر شب
شهاب ثاقب و خورشید بی سکون شده‌ای
سرت سلامت اگر سر نماند روی تنت
تو راز گمشده آن عقیق خون شده‌ای

علیرضا قزوه